وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲۱ مطلب با موضوع «تحلیل تاکسی» ثبت شده است

رمز گشایی از یک رمز قدیمی ایرانی ⏱ چگونه قدر جوانی را بدانیم؟

پس از مدت زیادی انتظار کلافه کننده، پیام رمز دریافت شد، بر روی تکه ای از فولاد که در چند لایه بسته بندی و جعبه خاصی که شمارنده معکوس داشت، پنهان شده بود. همان اندازه که متن رمز کوتاه و واضح بود، پیام آن نا مفهموم بود. 

از کجا بدانیم خوب زندگی کرده ایم یا نه؟ 🌊 شاخص معامله بزرگ

شاخص قیمت، شاخص بورس، شاخص فلاکت و الی آخر. خیلی از این شاخص ها آنقدر پیچیده هستند که گاهاً درک آنها برای متخصص های همان رشته هم سخت می شود. در ادامه میخواهم با مطرح کردن یک معمای فانتزی شما را متوجه شاخصی کنم که نشان می دهد آیا تا به امروز خوب زندگی کرده اید یا خیر؟

معامله بزرگ:

فرض کنید در یک شب زیبا و رویایی در کنار ساحلی چشم نواز و خلوت قدم میزنید، پایتان به چراغ جادو می خورد آن را برمیدارید و غول چراغ از آن بیرون می آید

چگونگی خلق یک شگفتی از هیچ 😨 (عجیب ترین چیزی که دیده اید چیست؟)

در سرزمین قصه ها پادشاهی در کاخ با شکوهش زندگی می کرد. با اینکه خادمان با پرهای بزرگ بادش می زدند، برایش نوشیدنی ها و خوراکی ها می آوردند، به شکار می رفت و گاهی هم در باغ قدم می زد، اما روزهایش بسیار خسته کننده شده بود. از تکرار روزها حوصله اش سر رفت و با خود گفت: «چکار کنم زندگی را از این خمودی خارج سازم تا شور و هیجانی هم وارد جامعه کرده باشم».

فکر کرد جنگی رابیاندازم، یا به جایی لکشرکشی بکنم، آسیاب بادی را ناپدید کنم، یا مالیات ذرت را زیاد کرده و دهقان های معترض را سرکوب کنم، یا شهر را آتش بزنم و از بالای تپه نگاهش کنم، یا بگویم هر کس بتواند در ماه قدم بزند دخترم را به او میدهم، یا جشنی بر پا کنم و همه مردم را یک لیوان شربت مهمان کنم؟! 

چشمش به دامن نخ نمای وزیر افتاد، ریشی خاراند و یادش آمد برای این گنده فرمایشات خزانه بسیار خالیست. باید تفریح ارزانتری یافت.

با وزیر حاذقش مشورتی کرد و به این نتیجه رسیدند ...

ادامه در صفحه روزنامه آسیا کلیک کنید

یک خرس جنگلی گزارش انجمن اقتصاد ایران را دستکاری کرد. 🌲

رد پای خرس جنگلی در گزارش انجمن اقتصاد ایران!
در گزارشی که توسط موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی، براساس تلقی اساتید و صاحبنظران انجمن اقتصاد ایران تدوین شده است، به مهمترین چالش ها و راهکارهای خروج از آنها در کنار شرح صحیحی از وضعیت اقتصاد ایران پرداخته است.

در این گزارش بر وخیم تر شدن وضعیت تحریم ها، ناترازی بودجه، بانک ها و صندوق های بازنشستگی، مسکن، محیط زیست و ... طی دهه اخیر تاکید شده است. در بخش پایانی این گزارش به ارائه راهکار هایی برای چالش های مطرح شده پرداخته است.

ضمن تشکر از تهیه کنندگان این گزارش که وضعیت اقتصاد ایران را به روشنی توضیح می دهد؛ در بخش "د" این گزارش، با عنوان «راهکارهای پیشنهادی جهت رونق تولید در سال 1402» موردی دیده می شود که من را یاد لطیفه ای انداخت. ...

ادامه در لینک 🔰

اقتصاد کوچه 🍞 چیزهایی که بالاجبار به ما مربوط می شوند.


در کنار «تحلیل تاکسی» میخواهم باب دیگری از اقتصاد را برایتان باز کنم به اسم «اقتصاد کوچه». بی راه نیست اگر بگویم اقتصاد بیشتر از آنکه به بررسی روابط بین سرمایه گذاری، تولید ناخالص داخلی، صادرات، نرخ بهره، بانک مرکزی و این جور چیزها بپردازد، درباره قیمت مرغ، کرایه تاکسی، نان باگت، پوشک و نوشابه است. اقتصادخوانده ها حتما خاطرشان هست اولین مثال های درس اقتصاد درباره سیب و گلابی و کره و نان است و از بررسی کردن دو کشور فرضی که فقط دو کالا تولید و تجارت می کنند چقدر لذت میبردیم. گذشته از آن اقتصاد چیزی غیر از «تلاش برای درکـ» و «مدل سازیِ» رفتار «منطقی» افراد در یک جامعه با روابط پیچیده انسانی است. در این جامعه تصمیمات فردی و گروهی تحت تاثیر عوامل بسیار زیادی قرار می گیرد اما در مدل سازی ها تنها اثرگذارترین عوامل بررسی می شوند.

با این مقدمه به اقتصاد کوچه برمی گردیم تا ببینیم در کوچه ما چه می گذرد و چه چیزهای بی ربطی که به ما هیچ ربطی ندارند، ناجوانمردانه به ما مربوط می شوند (اگر شما هم با خواندن این جمله یاد جواد خیابانی افتادید، سلام!).

جشن ناکامی 🍕 شد شد، نشد میریم پیتزا میخوریم!

دیگو روی چهارپایه بلند کافه کنار پنجره نشسته بود، سرش را بین دو دستش گرفته بود و خیره به صفحه موبایل، نمودار قرمز رنگ دلار را که به سمت بالا بود در بُهتی آمیخته با ناامیدی نگاه می کرد! ایزابلا، درِ کافه را باز کرد و به سمت دیگو رفت، کیف دستیش را روی میز گذاشت، سلام کرد و جوابش را به سردی گرفت.

دیگو: یا حواری هشتم، ایزابلا چه خاکی به سرمون بریزیم؟ یه دلار امروز شد 255 پزو! نرخ فردایی دلار 260 تا ست!

ایزابلا دستش را روی موهای دیگو کشید:

مختصری از "دنیای پنهان نفت" که دانستن آن ضروری است

در دنیای پنهان نفت چه می گذرد؟ چه کسانی نخ عروسک های خیمه شب بازی سازمان ها و شرکت های نفتی دنیا را در دست دارند و چگونه بازی می کند؟

کتاب دنیای پنهان نفت سال 2014 توسط کِن سیلورستین نوشته شده و در آن با جزئیاتی زیاد به شکلی داستان گونه وقایع و حقایق پشت پرده را برملا می کند.

در ادامه سعی میکنم خیلی خلاصه شرح مختصری از هر فصل آن بنویسم و ایده کلی نویسنده را منتقل کنم، با این حال کتاب جزئیاتی دارد که خواندن آن را جذاب و آموزنده می کند لذا به این شرح مختصر اکتفا نکنید. 

تحلیل برنامه هفتم توسعه (بخوانید برنامه شتر در خواب بیند پنبه دانه)

گذشته از اینکه  "شتر در خواب بیند پنبه دانه" را عنوان بهتری برای این سند می دانم، اما میخواهم نظر شما را به چند نکته جالب در این برنامه جلب کنم.
اینجا فهرست برنامه هفتم توسعه را میبینید. با نگاهی اجمالی به این فهرست مطمئن می شوید ویرانی ها در همه بخش ها اصلا و ابدا تصادفی نبوده و از قبل با برنامه های دقیق انجام می شده است.
متاسفانه هیچ بخشی را هم از قلم نینداخته اند و برای نابودی همه بخش ها برنامه های مدون دارند.

تورم خانمانسوز است، اگر دین ندارید لااقل به تورم حساس باشید.

هر اقتصادخوانده ای که بهتون گفت: بالاخره تورم برای اقتصاد لازمه؛ با پشت دست بزنید تو دهنش، شاید شما کامل ندونید چرا زدین، اما اون دقیقا میدونه چرا خورده.
🔰🔰🔰🔰
در گزارشی که اخیرا توسط سرمایه گذاری دانایان با قلم منصور شاکریان و بازنویسی دکتر عبده تبریزی منتشر شده، نکات بسیار جالبی درباره تورم ایران رو با نگاهی علمی و به شکلی ساده و همه فهم بیان کردن که به راحتی میتونید مبنای تصمیامت اقتصادیتون قرار بدین.
خوندن این گزارش مختصر رو خیلی بهتون توصیه میکنم چه اگه میخواین سرمایه گذاری بکنید، چه دلار و طلا میخواین بخرین و یا هر تصمیم اقتصادی دیگه.
توی این گزارش تورم رو برای سال های پیشِرو رقم های بالا پیش بینی کرده و دلایل اینکه چجوری میشه که هم با فروشِ نفت بیشتر و هم با فروشِ نفت کمتر، در ایران دچار تورم میشیم رو توضیح داده.
🔰
اینجا فقط یکی از نمودارهایی که میتونه عمق فاجعه در ایران رو نشون بده رو براتون آوردم تا یه توضیح مختصری بدم.

طلا چی میشه؟ یک خاطره بازی تاریخی از درسهای اقتصاد

سال 1944 جنگ ها تموم شدن و 44 کشور تصمیم گرفتن برای آینده جهانِ بعد از جنگ جهانی دوم تصمیم بگیرن و بهترین سیستم پولی رو طراحی کنن. بنابراین در اجلاسی به نام برتن وودز جمع شدن و چایی و شیرینی خوردن و برای کره زمین تصمیم های بزرگی به بزرگی مشکلات امروز گرفتن. (برتن وودز نام مکان برگزاری اجلاسه)
آمریکا گفت آقا چه کاریه همتون طلا نگهداری میکنید، طلاها رو بدین من نگه دارم رسید طلاها رو هم بهتون میدم با مُهر و امضا. (نمیدونم چرا حس میکنم پیشنهاد دهنده این ایده برادران دالتونا بودن) این کشورها هم تصمیم گرفتن طلاها رو به آمریکا بدن براشون نگه داره، در عوض دلار آمریکا رو به عنوان ذخیره نگه دارن (چه فکر بکری طلا های سنگین و جاگیر رو بدی کاغذهای خوش طرح و رنگ بگیری
) و هر انس طلا هم 35 دلار قیمت گذاری شد و آمریکا هم تعهد کرد هر زمان هر کی بخواد میتونه دلار بیاره و با همین قیمت یعنی 35 دلار بهشون طلا بده.