وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

بطری برادران - تمام و کمال

کاش میشد همه چی رو همونجوری که بقیه تجربه میکنن تجربه کنیم

مثلا اونجوری که اون آهنگ تو گوششون پخش میشه و حس و حالی که بهشون دست میده اگه اون آهنگ اونا رو یاد چیزای سخت میندازه یا یا همون اوکتاو که یهو ضربه میزنه وسط آهنگ بعد میره تو یه خاطره و یهو غمگین یا شاد یا دلگیر یا دلتنگ یا دلشکسته یا ذوق زده میشه رو تجربه میکردیم. 

اینجا صداها خوب شنیده نمیشه

ولی از قیافه ها معلومه یکی شاده یکی پناه آورده یکی خسته شده یکی بی غمه یکی امیدواره یکی هیچی نمیخواد یکی منتظر چایی بعدیه که بخوره و بره.  نمیدونم شایدم اینجا که میان هیچ کدوم دیگه هیچ غمی ندارن. جوری که غم مثل یه پوشیدنی باشه، مثل یه اور کت شیک و اتو کشیده که باهاش کلاس بذارن، اینجا همون اولِ راهرو درش میارن و میان میشنن. آدما چجوری حساشونو قائم میکنن؟ با سرفه بعد از کام اول؟ یا بعد از اینکه اولین تک رو میندازن و الکی قاه قاه میخندن که اینبار دست من بود تکش. فکر کنم این دستگاهایی که سیم های نیمه بلندی بهش وصله و حرارت زیادی تولید میکنه غمشونو به خودش جذب میکنه. ابداع جالبیه خدایی دمشون گرم. دستگاهی که غم و غصه آدما رو از درونشون جذب میکنه. 

اگه این دستگاهو میساختم احتمالا باهاش پولدار میشدم. ساده ای، مردم به غم زندن، ولی فکر میکنیم به امید زندن، در واقع امید رو میخوان که بتونن غم های بزرگتری باهاش تحمل کنن. پس اون دستگاه غم کش احتمالا یه دونه هم فروش نمیرفت. 

اینجا مثل یه باشگاهه، میان خودشونو قوی میکنن که فردا زورشون به سختیا برسه. باشگاه رئال تردمیل نداره، چون میدونن دویدن فایده ای نداره. هر چی هم بدووی باز بهش نمیرسی. کافه رئال تمرکزشو گذاشته رو اینکه اگه خسته شدی بیا، مهم نیست اگه نرسیدی، هر جوری شد بیا همینجا. اگه بد بود، سخت بود، غم بود، نبود، بازم بیا. اینجا هیچی نداریم. قضاوت نداریم، غم نداریم، پول نداریم، جایزه نداریم، ماسک نداریم. خوب بودی برو، ولی بد بودی بیا. بیا برو بالا. برو گوشه برو وسط برو حیاط، هیچی هم سفارش نده. میزا هم تایم و ساعت نداره. هیشکی نمیگه پاشو برو. میدونم چایی حال کسیو خوب نکرده ولی خستگیارو یکمی دور که کرده. پس بازم بیا. 

یه آهنگ تو گوشم، یکی از بلندگوهاش پخش میشه، یکی تم غم یکی عباس قادری، این طرف صدای خنده و صدای پنجِ خشت، اون طرف یکی غرق فکر، یکی اون طرف همش زمینو نگاه میکنه یکی این ور نگاهش به دوده اون طرفی مراقبه کسی از سقف نیاد تو. آب پرتقال طبیعی هشتاد تومن. ولی رو همه میزا یه دونه قُلقلی هست اما یه دونه هم آب پرتقال نیست. مهم نیست قیمتت چنده اگه جات نباشه... این چه نصیحتیه. ول کن هر نصیحت و توصیه ای رو. همش یباره. هر جوری که حالت خوبه و حال بقیه رو خراب نمیکنه ادامه بده.  ذِغااال، ذِغااال. داداش دو تا بذار. هندونه و چیزای سالمم هست ولی اینجا اونجا نیست که برای سلامتی اومده باشن، هر کی ااومده میخواد یکم سرعت زندگی کند کنه یکم سریعتر برسه. تمااااام تماااام اینم تک و شاه و بی بی. ها چته؟ شرطی که نبود. الکی بود. اگه ببازی هم چیزی نباختی فقط فانه. برنده اونیه که بازی کنه. یه وقتا بازنده ها برنده شدن، ولی برنده ها فکر کردن که بردن. شادی و غم اینجوری تقسیم میشه که شادی برای برنده و غم برای بازنده. ولی غم بازنده رو قوی کرد. نکرد؟ نمیدونم. ولی هر جور حساب کنی غم و شادی مقابل هم نیستن. یعنی دقیقا روبه روی هم نیستن. یکم اونورتره. گوشه ست. اگه دو تا رنگو قاطی کنی یه رنگ جدیده، اگه غم و شادی قاطی بشن چی درمیاد؟ اینجا نگاتو بدزدی باختی، یه جوری نگا میکنه انگار فهمیده، یکم خیره، با نگا میگه اینجا بشینم؟ با سر میگم آره. اگه بلد نباشی توی همین نگاها دعوا میشه. نههه! نمیشه. شمشیرها و سپرها و نیزه ها و کمان ها و اخم ها و نعره ها و ضربت ها و اون لحظه ای که میدونی بازوت نا نداره و نیزه دشمن الانه که توی سینت فرو بره، اینجا جایی نداره. همه صلاحاشونو دم در گذاشتن، لباس الکیا رو درآوردن، فقط میخوان یکمی بیشتر زندگی کنن. توی قیافه های لش ِ همه میبینم که چجوری التماس میکنن به پنج شنبه و جمعه که تموم نشو، نرو بمون تو رو به برکت همین داد و فریاد های "شیر انبه ایرانی، شیر انبه ایرانی مال کیهههههه؟؟؟" دو دقه بیشتر بمون. اگه بری شنبه میاد آشتی ها تموم میشه. اون وقت همه با هم دشمن میشن. 

ول کن پسر. آخه کی اینجا به حرف سارتر و اومانیسم گوش میده. از کجا معلوم اونکه الان سرفه میکنه و قاه قاه میخنده و میگه سه ، یک، بیشتر زندگی رو نفهمیده که درباره چیه. شایدم اونی که میگه چرت نگو ما شدیم دو. سه دو! اگه بفهمی درباره چیه بیشتر حال میده؟ عجیبه! اونایی که باختن دارن بیشتر میخندن! هر کی نفهمه اینجا چخبره میبازه، هیشکی هم نمیفهمه اینجا چخبره. چجوری میخوای برنده بشی؟ هدف برنده شدن نیست. ما میتونیم قوی باشیم، ولی قدرت، همیشه نقطه قوت نیست. گاهی فراموشی از قدرت قویتره. نخواستن از پیروزی با ارزشتر، نرفتن از...

ولش کن، دنبال چی هستی؟ 

  • صابر نجارقابل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی