وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

مختصری از "دنیای پنهان نفت" که دانستن آن ضروری است

در دنیای پنهان نفت چه می گذرد؟ چه کسانی نخ عروسک های خیمه شب بازی سازمان ها و شرکت های نفتی دنیا را در دست دارند و چگونه بازی می کند؟

کتاب دنیای پنهان نفت سال 2014 توسط کِن سیلورستین نوشته شده و در آن با جزئیاتی زیاد به شکلی داستان گونه وقایع و حقایق پشت پرده را برملا می کند.

در ادامه سعی میکنم خیلی خلاصه شرح مختصری از هر فصل آن بنویسم و ایده کلی نویسنده را منتقل کنم، با این حال کتاب جزئیاتی دارد که خواندن آن را جذاب و آموزنده می کند لذا به این شرح مختصر اکتفا نکنید. 

 

🔰 مقدمه:

سیلورستین اعتقاد دارد صنعت نفت با اینکه تا حد زیادی زیر ذره بین است اما دنیای پنهانی دارد که با وجود همه بدگویی ها در مجامع بین المللی مخصوصا در کنفرانس های ضد کربن، همچنان به رشد و تولید خودش ادامه میدهد. از قضی اعتقاد دارد که عده زیادی از بازیگران اصلی این دنیای پنهانی خود غربی ها هستند و فکر میکند با وجود همچین دنیایی از لابیگران و کارچاق کن ها و رانتخواران، خارج شدن از دوره نفت و سوخت های فسیلی سخت باشد. در این کتاب جزئیات زیادی از اشخاص و ارتباط آنها در پازل قدرت و دنیای پنهان نفت به تصویر کشیده شده است.

 

🔰 فصل اول: کارچاق کن ها 

در فصل اول نقش کارچاق کن ها در این دنیای پنهانی را مورد بررسی قرار می دهد و داستان یکی از آنها به نام "الی کالیل" را تعریف می کند. کالیل کارچاق کنی است که به گفته خودش درآمدش را از جوش دادن معاملات بزرگ بین شرکت های نفتی و کشورهای درحال توسعه آفریقایی و خاورمیانه ای بدست می آورد. او ارتباطات زیادی در سطوح بالای حکومتی در کشور های مختلف دارد و با انجام تلفن و جلسه ای معامله ای را به نفع شرکتی که به او رو انداخته، جوش می دهد. تا قبل از سال 2000 ثبت دستمزد این دلال ها در صورت های مالی مجاز بود اما بعد ها غیر قانونی شد و شرکت ها مجبور شدند برای دادن پاداش اینگونه افراد راه حل های حقوقی خلاقانه (مثلا دادن سهم از شرکت) را جایگزین کنند. این کارچاق کن ها عذاب وجدان ناشی از این اعمال فساد انگیز که منجر به ضایع شدن حقوق ملت ها می شود را با این استدلال برای خود تسکین می دهند که "این یک سیستم توزیع ثروت و درآمد است که در این کشورها وجود دارد و ما فقط در کارمان را انجام می دهیم".

قسمتی از کتاب " این شیوه کار سر راست بود: کارچاق کن از شرکتی که در پی دریافت حق امتیاز منابع انرژی بود پول می گرفت، بخشی را برای خودش نگاه می داشت و باقی را به حسابی در یک بانک سوییسی منتقل می کرد که متعلق به مقامات خارجی ای بود که حق امتیاز را اعطا می کردند. هنگامی که مقامات مربوط پولشان را دریافت می کردند، حامی مالی فرد کارچاق کن قرارداد مورد نظرش را دریافت می کرد."

 

🔰 فصل دوم: دیکتاتورها، تئودور اوبیانگ 

در فصل دوم این کتاب به رکن بعدی از این دنیای پنهانی یعنی دیکتاتورهای کشورهای درب و داغان می پردازد. برای نمونه داستان دیکتاتور گینه استوایی (اوبیانگ) را تعریف میکند که چگونه با شرکت نفتی به دنبال بدست آوردن امتیاز (و دادن امتیاز) برای تولید نفت در کشور او بودند. او هم با ایجاد شبکه ها و شرکت های تو در تو پول ها را به حساب هایی در بانک های خارجی منتقل می کرد و بساط صفا سیتی خانواده مخصوصا پسر عیاشش را فراهم می کرد. (یه چیزی در مایه های آقا زاده های خودمان). خاندان اوبیانگ به غارت درآمد های نفتی اکتفا نمیکردن و امتیاز های زیادی از بهره برداری جنگل ها را به نزدیکان خود دادن. اوبیانگ تنها دیکتاتور نبود و بسیاری دیگر از کشورهای این نواحی به همین شکل مدیریت و توسط حاکمانشان غارت می شدند و قسمتی از پازل دنیای نفت را کامل کردند. در حالیکه این کشور غرق فساد و جنایت بود و پرونده های حقوق بشری زیادی داشت، در سال 2001 شرکت های نفتی آمریکایی لابیگری استخدام کردند تا به جلب حمایت از بازگشایی سفارت امریکا در مالابو (پایتخت گینه استوایی) بپردازد چراکه شرکت های نفتی آمریکایی زیادی در این کشور مشغول کارند و وجود سفارت به منافع اقتصادی آمریکا کمک می کرد. 

قسمتی از کتاب: "در این کشور رادیو یا تلویزیون مستقلی وجود نارد. چند سال پیش یک مجری ایستگاه رادیوی دولتی اعلام کرد که پرزیدنت اوبیانگ «در تماس دائم با خداوند» است و اختیار این را دارد بدون آنکه کسی از او حسابرسی کند آدم بکشد". 

 

🔰 فصل سوم: معامله گران : گلنکور (بزرگترین شرکت معاملات کالا در دنیا)

در فصل سوم به شرکت گلنکور (glencore) که یک شرکت سویسی است و به تجارت مواد خام (کشاورزی، معدنی، شیمیایی، فلزی، نفت و ...) می پردازد. این شرکت در سال 2011 54 هزار کارمند در سراسر جهان داشت و امروز (2023) حدود 70 میلیارد دلار ارزش دارد و بالاتر از شلامبرجر و هالیبرتون ایستاده است و حتی چیزی کم از BP  نود میلیارد دلاری ندارد با این حال کمترین سر و صدایی در پی داشته و همواره چراغ خاموش حرکت کرده است. دلیل این موضوع به شیوه کاری آنها بر میگردد. روش کار این شرکت بر پایه روابط گسترده در سراسر جهان و پرداخت زیر میزی بوده است. حتی در سال 2011 که به سهامی عام تبدیل شد و مجبور میشد به عملیات خود شفافیت بدهد، مدیران اعلام کردند عرضه عمومی تاثیری بر فعالیت های ما ندارد. این شرکت با شیوه کاری خاص خود تعداد زیادی از مدیران خود را در همان دوران به مولتی میلیونر تبدیل کرد. گلنکور علاقه دارد در مرز آنچه که غیر قانونی است فعالیت کند و اغلب با کشورهایی طرف معامله می شود که کمتر شرکتی جرات فکر کردن به آنها را دارد، آنها و رژیم های فاسد حمایت های متقابلی از هم می کنند که دسترسی به منابع ارزان خام را برای گلنکور و منابع مالی را برای دیکتاتور ها تضمین می کند. شیوه کلی کار آنها استفاده از شرکت های کاغذی تو در تو، ایجاد شراکت های پیچیده در سهام طرفهای حساب، استفاده از کشورهایی که شفافیت مالیاتی کمتری دارند مانند هلند و حساب های بانکی در کشورهای خارجی است. یکی از مدیران گلنکور که به خاطر فساد مالی تحت تعقیب FBI بود و بارها مورد دادگاهی قرار گرفت نهایتا توسط پرزیدنت بیل کلینتون مورد عفو قرار گرفت. (نفوذ تا کجا).

قسمتی از کتاب: "در مراحل اولیه شورش 2011 در لیبی که سبب بیرون راندن معمر قذافی از قدرت شد، شرکت نفتی ویتول، که یکی از رقبای عمده گلنکور بود، مخفاینه معادل صدها میلیون دلار سوخت در اختیار نیروهای مخالف گذاشت. با سقوط رژیم قذافی و شروع مجدد صادرات نفت، انقلابیون با اعطای نخستین قرارداد مربوط به فروش نفت خام لیبی به ویتول قدردانی خود را از آن شرکت نشان دادند."

 

🔰 فصل چهارم: پرده داران - برتون سیارونی (یک وکیل آمریکایی صاحب نفوذ)

برتون سایارونی یکی از افرادی است که نفوذ زیادی در سطوح بالای کشور کامبوج پیدا کرده است از جهت این نفوذ مورد مشورت دولت های غربی و شرکت های بزرگ قرار می گرد تا در کامبوج کارشان را پیش ببرد. کامبوج جایی است که مثل خیلی از جاهای دیگر در آسیا از طریق دیکتاتوری اداره می شود، دستمزد کارگران شدیدا پایین است حتی با تاسیس کارخانه های زیاد، وضعیت کارگران بهتر نشده، اتحادیه های کارگری هم در کنترل کارفرماها و دولت هستند. برای همین روسبیگری در کامبوج از سایر مشاغل بازدهی بیشتری تولید می کند و رواج یافته است. سایارونی در این کشور به لابیگری برای رژیم کامبوج نیز مشغول است و انتخابات های ساختگی را حکومت را شفاف و سالم جلوه می دهد از این طریق وجهه حکومت را خوب جلوه می دهد و کشتارهایی که انجام می دهد را توجیه می کند. این قبیل افراد در سراسر پهنه وسیع دنیای پنهان نفت فراوانند و در ازای سود شخصی برای شرکت ها و حکومت های فاسد خوش خدمتی می کنند و جهان واقع را غیر آنچه که هست نشان می دهند (تف به ذاتشون ببخشید نتونستم جلوی خودمو بگیرم).

قسمتی از کتاب: "رابطه نزدیک سیارونی با رژیم کامبوج پس از آن بسیار علنی شد که هان سِن، طی کودتایی نظامی در 1997 قدرت را غصب کرد که دست کم منجر به کشته شدن 41 نیروی مخالف گردید. سیارونی به درخواست دولت کامبوج دست به گردآوری و هدایت یک تیم لابیگر و روابط عمومی زد که سعی داشت در واشینگتون چهره مثبتی از کودتا ارائه کند. محور کارزار او تهیه و توزیع یک گزارش شرح وضعیت بود که در آن ادعا شده بود حزب سلطنت طلب کارزاری تحریک آمیز علیه حزب مردم کامبوج به راه انداخته  و بنابراین کودتا اقدامی پیشگیرانه و مشروع از سوی هان سِن بوده است"

 

🔰 فصل پنجم: کارگزارن غیر رسمی - تونی بلر

از شنیدن اسم تونی بلر آن هم اینجا در دنیای پنهان شگفت زده خواهید شد. این فصل به کشورهای حوزه دریای خزر و فساد مالی و دیکتاتوری که در آن جریان دارد اشاره دارد. اما تا زمانی که شما خواسته های شرکت های نفتی را تمکین کرده باشید فشار زیادی را به عنوان رهبر این گونه کشورها احساس نمی کنید. پرزیدنت نورسلطان نظربایوف رئیس جمهور مادام العمر قزاقستان، الهام علیوف رئیس جمهور آذربایجان، دیکتاتور ازبکستان و همینطور ترکمنستان شیوه های مشابهی در کشور داری، تعامل با غرب (مصالحه) سرکوب مخالفان حتی زنده جوشاندن مخالفان سیاسی (توسط کریمووا در ازبکستان)، انتخابات های ساختگی و صحه گذاری آنها توسط ارگان هایی که به لابیگری مشغولند. در این میان افرادی مثل تونی بلر بلافاصله که از دنیای سیاست فارغ شدند به دنبال پیدا کردن نقشی در دنیای پنهان نفت گشتند. فایننشیال تایمز تخمین زده تونی بلر فقط در سال 2011 دست کم 30 میلیون دلار بابت حق سخنرانی و مشاوره (بخوانید لابیگری و کارچاق کنی) به دولت ها (همین دولت های فاسدی که صحبت کردیم بعلاوه سخنرانی در چین و جاهای دیگر) و شرکت ها به جیب زده است. تونی بلر در این مسیر تنها نبود و بیل کلینتون هم پس از دوره فعالیت های سیاسی خود به کار ایراد سخنرانی و مشاوره به شرکت ها و دولت ها پرداخت است و از این طریق 38 میلیون دلار ثروت ایجاد کرده است. با اینکه هیچ چیز نامناسبی در روش پول درآوردن آقای بلر وجود ندارد اما از آنجایی که این سخنرانی ها در رژیم های فاسد و سرکوب گر برای رسمیت بخشیدن به آنها انجام می شده جای بسی نقد است چرا که با ادعاهای بشردوستانه و خیرخواهانه در تضاد آشکار است. تا جایی که تونی بلر ارتباط دوستانه و صمیمی با سرهنگ قذافی داشت و ملاقات خصوصی زیادی با او ترتیب می داد و پروژه های مشاوره ای که رنگ و بوی لابیگری داشت برای او انجام داده بود. این کارگزاران سیاسی پشت تریبون ها صحبت از حقوق بشر و نگرانی از آزادی و حقوق گروه های مختلف می کنند و در دنیای پنهان نفت بی توجه به همه آنها با دشمنان خود متحد می شوند و به خدمت نفت و ثروت در می آیند.

قسمتی از کتاب: " همچنین بلر در آذربایجان هم کار و بارش خوب بوده است، هر چند که این مورد محدود به یک سخنرانی در 2011 بوده که به خاطر آن حدود صد هزار پوند از نظامی پیریف، یکی از ثروتمندترین مردان این کشور و صاحب یک شرکت تولید متانول به نام آزمکو دریافت نمود. پیریف از دارایی ها و ارتباطات سیاسی گسترده ای در سراسر آسیای مرکزی و روسیه و خاورمیانه برخوردار است"

 

🔰 فصل شش: لابیگران - لوییزیانا

سیلورستین در تحقیقات خود متوجه شده است که حتی در آمریکا نیز دست های پشت پرده به نفع صنعت نفت دست در دست هم داده اند. آنها توانایی دستکاری قوانین و مقررات را در سطوح بالای دولتی، سازمان های نظارتی و حتی سازمان های محیط زیست دارند. مثلا لویزیانا در شکل دهی سیاست انرژی نفوذی بیش از حد و اندازه خود دارد. آنها فشار هایی بر سازمان حفاظت از محیط زیست اعمال کرده بودند (1980) که پاکسازی و دفع پسماند های نفتی را به عنوان بی خطر طبقه بندی کند. تصمیم که میلیاردها دلار به نفع شرکت های نفتی تمام شد. در سال های اخیر (زمان تدوین کتاب) نمایندگان لوییزیانا در کنگره، حملات شدیدی علیه سازمان حفاظت از محیط زیست در راستای دفاع از صنعت نفت کردند. این اعمال نفوذ ها تا جایی پیش رفته بود که تولید کننده های نفت پسماند ها و آب های شور تولید شده را با خیال راحت در زمین های اطراف خود دفع می کردند (البته بعد ها مجبور به پرداخت غرامت های سنگین به مالکان زمین ها شدند). مالکان زمین شکایت می کردند و دادگاه مبالغ قابل توجهی برای آنها غرامت تعیین می کرد. انجمن های حمایت از صنعت نفت با اعمال نفود توانستند پیگیری پرونده های خسارت های نفتی را از دادگاه گرفته و به یک اداره دیگر منتقل کنند، که در آنجا لابی داشتند و می توانستند برنده پرونده ها شوند. 

قسمتی از کتاب: "همچنین صنعت نفت اغلب توانسته آدم های خودش را به مقامات بالا در دو سازمان زیستی اصلی در ایالت لوییزیانا منصوب کند: اداره منابع طبیعی و اداره کیفیت محیط زیست. اداره دوم مسئول اجرای قوانین فدرال در رابطه با هوای پاک، آب پاک و دفع زباله های خطرناک است، و به گفته سازمان حفاظت از محیط زیست عملکرد لوییزیانا تقریبا بدتر از هر ایالت دیگری است."

 

🔰 فصل هفتم: نیل بوش (پسر بوش پدر رئیس جمهور آمریکا)

سیلورستین در این فصل به نیل بوش و تلاش های او برای تبدیل شدن به یک چهره اثر گذار و شناخته شده در عرصه سرمایه گذاری، مشاوره و لابیگری می پردازد. خلاصه این بخش این است که اون اصلا موفق عمل نکرد شاید چون علیرغم حمایت های خانوادگی، استعدادی هم نداشت.

 

 

 

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی