وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)

وبلاگ شخصی صابر نجارقابل

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۴ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

عطر قرمه سبزی 🍛

نسخه صوتی داستان را بشنوید



دانلود فایل صوتی باکیفت ▶ ⏯ ⏪ ⏩

روی صندلی چوبی، روبه روی آینه نشست و موهای موج دار و بلندش را رها کرد. عطر را روی بدن ظریفش پخش کرد و نیم نگاهی به من میکرد. نگاهی مثل انتظار شاید انتظار برای یک بوسه بر پیشانی یا شانه زدن موهای بلند و پر پیچ و تابش. بلند شد و سمت پنجره رفت. مثل همیشه شروع به ایراد گرفتن از من کرد.

-          این پرده ها رو بکش کنار تا خونه اینقد تاریک نباشه 

ما در کردستان و در دو طرف دامنه های زاگرس، تنوع غذاهای شمال ایران را نداریم. با این حال اینگونه هم نبوده که از گرسنگی برگ درختان و گیاهان کوهی را بخوریم؛ که البته می خوریم و برای آنکه خودمان را دلداری بدهیم برایشان اسم هم انتخاب کرده ایم و به آنها دُلمه و کنگر و گیلاخه و لوشه و اسفناج و کاردو می گوییم! تازه از این سبزی ها لای خمیر نان ریختیم و کلانه را اختراع کردیم. به قول یکی از دوستانم که برای اولین بار کلانه می دید، گفت: «اولین کسی که این کار را کرد با خودش چه فکری کرد؟!»

نمیدانم به چه دلیل آن قدیم ها زمانی که من خردسال بودم

اقتصاد کوچه 🍞 چیزهایی که بالاجبار به ما مربوط می شوند.


در کنار «تحلیل تاکسی» میخواهم باب دیگری از اقتصاد را برایتان باز کنم به اسم «اقتصاد کوچه». بی راه نیست اگر بگویم اقتصاد بیشتر از آنکه به بررسی روابط بین سرمایه گذاری، تولید ناخالص داخلی، صادرات، نرخ بهره، بانک مرکزی و این جور چیزها بپردازد، درباره قیمت مرغ، کرایه تاکسی، نان باگت، پوشک و نوشابه است. اقتصادخوانده ها حتما خاطرشان هست اولین مثال های درس اقتصاد درباره سیب و گلابی و کره و نان است و از بررسی کردن دو کشور فرضی که فقط دو کالا تولید و تجارت می کنند چقدر لذت میبردیم. گذشته از آن اقتصاد چیزی غیر از «تلاش برای درکـ» و «مدل سازیِ» رفتار «منطقی» افراد در یک جامعه با روابط پیچیده انسانی است. در این جامعه تصمیمات فردی و گروهی تحت تاثیر عوامل بسیار زیادی قرار می گیرد اما در مدل سازی ها تنها اثرگذارترین عوامل بررسی می شوند.

با این مقدمه به اقتصاد کوچه برمی گردیم تا ببینیم در کوچه ما چه می گذرد و چه چیزهای بی ربطی که به ما هیچ ربطی ندارند، ناجوانمردانه به ما مربوط می شوند (اگر شما هم با خواندن این جمله یاد جواد خیابانی افتادید، سلام!).

جشن ناکامی 🍕 شد شد، نشد میریم پیتزا میخوریم!

دیگو روی چهارپایه بلند کافه کنار پنجره نشسته بود، سرش را بین دو دستش گرفته بود و خیره به صفحه موبایل، نمودار قرمز رنگ دلار را که به سمت بالا بود در بُهتی آمیخته با ناامیدی نگاه می کرد! ایزابلا، درِ کافه را باز کرد و به سمت دیگو رفت، کیف دستیش را روی میز گذاشت، سلام کرد و جوابش را به سردی گرفت.

دیگو: یا حواری هشتم، ایزابلا چه خاکی به سرمون بریزیم؟ یه دلار امروز شد 255 پزو! نرخ فردایی دلار 260 تا ست!

ایزابلا دستش را روی موهای دیگو کشید: