بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
صابر نجارقابل | جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۲ ب.ظ |
۰ نظر
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
مهم نیست که قشنگ نیستیم، قشنگ اینه که مهم نیستیم. (جک نیست دوباره بخون)
طبقه بندی موضوعی
-
داستان های صوتی
(۴) -
داستانک ها
(۱۶) -
تصاویر و مضامین
(۲) -
تحلیل تاکسی
(۱۷)
بایگانی
- بهمن ۱۴۰۲ (۱)
- آذر ۱۴۰۲ (۲)
- آبان ۱۴۰۲ (۲)
- مهر ۱۴۰۲ (۳)
- شهریور ۱۴۰۲ (۱)
- مرداد ۱۴۰۲ (۱)
- تیر ۱۴۰۲ (۴)
- خرداد ۱۴۰۲ (۵)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۲)
- فروردين ۱۴۰۲ (۳)
- اسفند ۱۴۰۱ (۲)
- بهمن ۱۴۰۱ (۲)
- تیر ۱۳۹۴ (۴)
آخرین مطالب
-
۰۲/۰۸/۰۳پیش بینی نرخ ارز تا پایان 1407 💵
-
۰۲/۰۷/۲۶مامور کا.گ.ب در شرکت ملی نفت 👀
آخرین نظرات
-
۲۹ بهمن ۰۲، ۰۰:۱۱ - میا ***هیچ نفهمیدم چی شد :/
-
۱۵ دی ۰۲، ۱۵:۰۵ - معتصم محمودیتلاطم احساس و اندوه در این متن موج میزنه. دست مریزاد.
-
۱۲ دی ۰۲، ۲۲:۳۰ - نوش آفرینچه قلمی. عالی بود... خیلی خیلی ...
-
۱۰ دی ۰۲، ۰۰:۲۳ - سمیهقلمتان مانا! من با خواندن این متن ...
-
۹ دی ۰۲، ۲۲:۱۲ - سعید شریفیچقد زیبا بود انگار خودمو جاشون حس کردم و عمیقا دردشونو حس کردم
-
۹ دی ۰۲، ۱۶:۱۷ - امین فروغیخدا بگم چیکارت نکنه اشکمو درآوردی صابر جان
-
۹ دی ۰۲، ۰۶:۲۲ - بهزادبا قلم زیبایت ، یک درصد عمق درد و ...
-
۹ دی ۰۲، ۰۰:۵۰ - رسول نجارقابلعالی بود
-
۷ آذر ۰۲، ۰۷:۳۷ - سیرنااوهوم، انقدر به جنگیدن عادت کردیم ...
-
۲۳ آبان ۰۲، ۱۰:۰۰ - سیرناخوب بود جذاب بود و خواننده رو خسته ...
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
صابر نجارقابل | پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۲ ق.ظ |
۰ نظر
مست و هشیار
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
