سرباز تاریخ مصرف گذشته ♻ پیاده نظام مازاد بر نیاز
صابر نجارقابل | يكشنبه, ۵ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۱۸ ق.ظ |
۱ نظر
و
![](http://bayanbox.ir/view/6028238582473225123/sarbazha-saber-najarghabel-6.png)
سربازهای تاریخ مصرف گذشته 🔰🔰 پیاده نظام مازاد بر نیاز
یادداشت هایی از صبحانه دانا
می دونم هر نسلی که هستی درد های خودت رو داری. اما ما از نسلی هستیم که با انگیزه دریافت یخچال از لابه لای استراتژی های جنگی برای جنگیدن توی جبهه ها به دنیا اومدیم. اولین نفرات دهه ما زمانی پاشو تو دنیا گذاشت که لالایی شبانه براش صدای بمب بود، به همون شکل آخرین نفرامون. تعجبی نداره اگه زندگیمون شبیه بقیه نسل ها نیست، ما از اول هم قرار نبود زندگی کنیم، قرار بود برای 16 سال دفاع مقدس در مقابل عراق بجنگیم، بکشیم و کشته بشیم. حالا که از قضی جنگ مطابق پیش بینی هاشون به درازا نکشید و زنده موندیم، مایه تعجب مسئولان و سربار جامعه و نگرانی صندوق های بازنشستگی شدیم. اما روزهامون اینجوری میگذره، انگار که در قسمتی از روزهای جَونیمون متوقف شدیم، دوست نداریم باور کنیم که اون روزها هم گذشته و میانسالی رو با چشمان باز در مقابل آینه انکار میکنیم. در واقع سربازهای خلع لباس شده ای هستیم که وارد سازمان ها و شرکت ها و خونه شوهر شدیم، اما انگار که توی سرمون تراشه های جنگی کار گذاشته باشند، کاری غیر از جنگیدن بلد نیستیم. حتی تمایل یا شاید بهتره بگم جرات مهاجرت هم نداریم اما مثل مرغ سرکنده خودمونو به در و دیوار قفس میزنیم.
شاید برای همینه زندگیمون هم شبیه بقیه نیست.
پ.ن.
عکس ها رو هوش مصنوعی درست کرده بهش گفتم یه سرباز غمگین توی میدان جنگ که خلع لباس شده و از تموم شدن جنگ ناراحته با رنگ روغن و استایل ونگوک بکش. جالب اینکه دختر هم کشید.
یادداشت هایی از صبحانه دانا
می دونم هر نسلی که هستی درد های خودت رو داری. اما ما از نسلی هستیم که با انگیزه دریافت یخچال از لابه لای استراتژی های جنگی برای جنگیدن توی جبهه ها به دنیا اومدیم. اولین نفرات دهه ما زمانی پاشو تو دنیا گذاشت که لالایی شبانه براش صدای بمب بود، به همون شکل آخرین نفرامون. تعجبی نداره اگه زندگیمون شبیه بقیه نسل ها نیست، ما از اول هم قرار نبود زندگی کنیم، قرار بود برای 16 سال دفاع مقدس در مقابل عراق بجنگیم، بکشیم و کشته بشیم. حالا که از قضی جنگ مطابق پیش بینی هاشون به درازا نکشید و زنده موندیم، مایه تعجب مسئولان و سربار جامعه و نگرانی صندوق های بازنشستگی شدیم. اما روزهامون اینجوری میگذره، انگار که در قسمتی از روزهای جَونیمون متوقف شدیم، دوست نداریم باور کنیم که اون روزها هم گذشته و میانسالی رو با چشمان باز در مقابل آینه انکار میکنیم. در واقع سربازهای خلع لباس شده ای هستیم که وارد سازمان ها و شرکت ها و خونه شوهر شدیم، اما انگار که توی سرمون تراشه های جنگی کار گذاشته باشند، کاری غیر از جنگیدن بلد نیستیم. حتی تمایل یا شاید بهتره بگم جرات مهاجرت هم نداریم اما مثل مرغ سرکنده خودمونو به در و دیوار قفس میزنیم.
شاید برای همینه زندگیمون هم شبیه بقیه نیست.
پ.ن.
عکس ها رو هوش مصنوعی درست کرده بهش گفتم یه سرباز غمگین توی میدان جنگ که خلع لباس شده و از تموم شدن جنگ ناراحته با رنگ روغن و استایل ونگوک بکش. جالب اینکه دختر هم کشید.