دزدی بدون اعتقادات برکت نمیکنه
صابر نجارقابل | شنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ |
۰ نظر
سر ظهر بود، پیرزن با جاروی توی دستش، کتک ملایم مادرانهای به همشون زد غیر از یکیشون! بعد اونا رو مثل جوجه اردک از لای خاک و خُلِ کوچه جمع کرد و به خونه برگردوند. نمیدونم این بچه ها چه آتیشی سوزونده بودن ولی فکر کنم اونکه کتک نخورد بچه خاصی بود!
یادمه منم وقتی بچه بودم یبار شیطنت کرده بودیم و مادرم هر دو برادر و خواهرمو به باد کتک گرفت؛
راستش منم نقش سازندهای توی خرابکاری داشتم.
توی دلم قرچ قروچ میکرد و بدجور آشوب بود که بعد از اینها میاد سراغ من و حسابی آخ و اوخم رامیوفته